جدول جو
جدول جو

معنی پاشنه گاه - جستجوی لغت در جدول جو

پاشنه گاه
(نَ / نِ)
آنجایی از دوپهلوی اسب که پاشنۀ سوار بر آن خورد: معدّ، پاشنه گاه سوار از اسب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
پاشنه گاه
آنجای از دو پهلوی اسب که پاشنه سوار بر آن خورد
تصویری از پاشنه گاه
تصویر پاشنه گاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ گَ زَ)
پاشنه گز. جنبنده ای باشد چون نیم کرۀ سیاه نزدیک چند نیم گردکانی و پایهای ریزه دارد و پشت وی مدوّر است چون سپری و سیاهی او از جعل کمتر است و چون در زیر پای یا سنگی پخش شود درون آن همه چون پیهی سفید باشد و این همان حشره است که عرب حمارقبان و عیرقبان نامد.
لغت نامه دهخدا
(نِ نَ / نِ)
آماج. هدف. آماجگاه:
در زخم چنین نشانه گاهی
سالیت نشسته گیر و ماهی.
نظامی.
او گرچه نشانه گاه درد است
آخر نه چو من زن است مرد است.
نظامی (لیلی و مجنون چ دستگردی ص 184).
، جای معهود:
حالی که بیاوری ز راهش
بنشان به فلان نشانه گاهش.
نظامی.
، مصداق.
- نشانه گاه چیزی بودن، به آن معروف و متصف بودن:
زن چیست نشانه گاه نیرنگ
در ظاهر صلح و درنهان جنگ.
نظامی.
و اکنون که نشانه گاه جودم
تا باز عدم شود وجودم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
خانقاه. بقعۀ اهل صلاح و خیر و صوفیه. رجوع به ’خانقاه’ و ’خانگاه’ شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ گَ)
حمارقبان. (خواص الحیوان). حمارقپان. (ترجمه خواص الحیوان). پاشنه گزک. رجوع به پاشنه گزک شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
پایگاه. رجوع به پایگاه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی جزء دهستان گسکرات بخش صومعه سرا شهرستان فومن. واقع در 23 هزارگزی شمال باختر صومعه سرا و 11 هزارگزی شمال طاهر گوراب و 3 هزارگزی خاور شوسۀ صومعه سرا به سیدشرفشاه. جلگه، معتدل، مرطوب، دارای 263 تن سکنه. آب آنجا از رود خانه شاندرمن. محصول آنجا برنج و لبنیات. شغل اهالی آن زراعت و مکاری راه آنجا مالروست و بوسیلۀ قایق به قراء کنار بندر انزلی میتوان رفت. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
مابین کتف و بن گردن. عاتق. (یادداشت مؤلف). نواحی شانه: النکب، درد که اشتر را گیرد در شانه گاه. (یادداشت مؤلف بنقل از دهار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاشنه گزک
تصویر پاشنه گزک
پاشنه گز
فرهنگ لغت هوشیار
جای پا قدم، جانب پای طرف پای مقابل سرگاه، درگاه کفش کن مقدم البیت صف نعال مقابل پیشگاه، پیشگاه تخت مسند، پایاب، پایه اساس، جایگاه مقام منصب مکانت رتبه حد درجه، جای محل، آخور ستورگاه پاگاه طویله اصطبل، مزد حق القدم. -11 اصل و نسب. یا اهل پایگاه. اهل مرتبه. یا پایگاه هوایی. محل و جای برای فرود آمدن هواپیما (مخصوصا هواپیماهای نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشنه گز
تصویر پاشنه گز
جنس ماده سوسک حمام
فرهنگ لغت هوشیار
قسمت خلفی کف پا که شامل بافت پوششی مطبق کاملا ضخیم و عضله محکم و محکمترین رباط بدن بنام رباط اخیلوس است. این قسمت از کف پا در انسان کاملا روی زمین تکیه میکند و قسمت اعظم سنگینی بدن را تحمل می نماید عقب پا پاشنه. یا استخوان پاشنه پا. استخوانی که قسمت خلفی اسکلت کف پا را تشکیل میدهد. این استخون در زیر استخوان قاب و تاسی قرار دارد و تقریبا بشکل یک مکعب مستطیل و مانند آن دارای 6 وجه است. در سطح خلفی آن الیاف رباط اخیلوس التصاق یافته اند
فرهنگ لغت هوشیار